کامیارکامیار، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

کوچولوی عزیز من

آخرین لحظات

1391/1/3 19:19
584 بازدید
اشتراک گذاری

دکتر تا ٢٣ بهمن بهمون وقت داده بود و من این روزای آخر رو با استرس کامل گذروندم دکتر غفورزاده دکترت بود و گفته بود اگه خبری نشد عصر٢٣ یکشنبه بریم مطبش راستی تا یادم نرفته بگم که دایی مهرداد تولدش ٢٥ بهمنه و خیلی دوست داشت که شما هم تا اون روز صبر کنی، خلاصه شما هم انگار  داشتی با دایی همراهی میکردی.

عصر ٢٣ بهمن ساعت ٨ با بابایی عازم مطب دکتر شدیم دکتر بعد از معاینه گفت که ساعت ٧ صبح فردا بیمارستان باشیم من و بابایی با کلی تحقیق بیمارستان دکتر مجیبیان رو برای تولد شما انتخاب کرده بودیم دکتر هم نامه رو بهمون داد و سفارش کرد که حتما همین ساعت اونجا باشیم و دیر نریم. شب خیلی سختی بود و من اصلا نتونستم اون شب بخوابم حرفا و دلداریهای بابایی هم از استرسم کم نکرد با کلی دعا و ..اون شب گذشت ساعت ٦بابایی رو بیدار کردم بعد از اینکه یه سری وسایل مورد نیازو برداشتم بابایی منو از زیر آینه قرآن رد کرد و روانه بیمارستان شدیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

يك دوست
18 فروردین 91 12:52
گل غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند بهترین و زیباترین هدیه اش را به شما داد با آرزوی فرادهایی روشن تبریک صمیمانه مرا پذیرا باشید